دلایل روزمرگی ۱
شما تابهحال آدمهایی را دیدهاید که میخواهند زندگی و شرایط خود را عوض کنند اما موفق نمیشوند؟ شما هم جزو همان دسته هستید؟ آیا دلایل روزمرگی را میدانید؟
یکی از دلایلی که روزمرگی بر ما چیره میشود و ماندن در وضعیت فعلی است. ما میخواهیم که در همان وضعیتی که هستیم بمانیم چون به آن عادت کردهایم. میل ما به این موضوع میتواند ما را درجایی که هستیم نگه دارد.
کسانی که میخواهند تغییر کنند ولی تغییر نمیکنند مثل کسانی هستند که هنگام مسابقهی دو فقط ژست دویدن میگیرند ولی هنگامیکه صدای شلیک میآید حرکت نمیکنند. اینکه آمادهی حرکت باشیم شروعی برای حرکت است اما تضمینی برای حرکت نیست.
اگر روزمرگی ما را در دام خود اسیر کند دیگر نمیتوانیم تغییراتی که میخواهیم یا لازم است را در زندگی خود ایجاد کنیم.
یکقدم تغییر یعنی ده قدم از وضعیت فعلی دور شدن و این یعنی صد قدم از روزمرگی دور شدن. هرلحظه که در روزمرگی بمانیم یکلحظهی سوختهی دیگر به زندگی ما اضافه میشود مگر اینکه برنامهای داشته باشیم و از آن سود ببریم.
بودن در وضعیت قبل
اینکه کجا هستیم نشانگر زندگی گذشتهی ماست. اینکه بخواهیم تغییر کنیم از همین نقطهای که هستیم آغاز میشود.
ما در یک شرایط خوب با بد هستیم.
اگر بخواهیم شروع کنیم فرقی نمیکند که کجا ایستادهایم فقط کافی است یک گام به جلو برداریم. یکی از دلایل اصلی تغییر نکردن حلقهای به نام ماندن در وضعیت قبل است که با زنجیر روزمرگی بهپای ما وصل شده است و نمیگذارد حرکت کنیم.
ضخامت حلقه و زنجیر برای افراد مختلف فرق میکند. افراد بسیاری هستند که زنجیرهای بسیار کلفتی را توانستهاند مهار کنند اما در مقابل افرادی هم هستند که با زنجیرهای بسیار نازک سالهاست که درگیرند.
ماندن در وضعیت قبل
بودن در وضعیت قبل شاید یک حقیقت باشد اما ماندن در وضعیت قبل یک انتخاب خواسته یا ناخواسته است.
ما اگر در وضعیت قبلی رضایت بدهیم احتمالاً به شرایط بدتر هم میتوانیم رضایت بدهیم.
البته این شرایط بدتر کمکم و قطرهقطره ایجاد میشود و ما معمولاً متوجه نمیشویم.
برای فهمیدن این موضوع باید هرچند وقت یکبار شرایط زندگی خود را با گذشته در زمینههای مختلف مقایسه کنیم. ما با این کار میفهمیم که کجا رشد کردهایم و کجا پسرفت داشتهایم.
بهترین کار این است که در زمینههای مختلف به خود نمره بدهیم. مواظب پسرفتهای میلیمتری باشید.
اگر هرروز شما فقط یکصدم درصد از کیفیت زندگی خود را از دست بدهید بعد از سیزده سال کیفیت زندگی شما نصف میشود.
دستوپا زدن در وضعیت قبل
زنجیر و حلقهای که قبلاً گفتم گاهی اوقات حرکت میکند و از دور پا به دور گردن میافتد.
در این زمان است که ما دستوپا میزنیم تا خود را نجات دهیم.
دستوپا زدن زمینهای است برای تغییر. اگر آنچه میخواهیم با آنچه هستیم فاصلهی زیادی بگیرد ما به این حالت میرسیم.
نکتهی غمانگیز این ماجرا این است که بیشتر مردم در این مرحله بهجای تغییر آنچه میخواهند را کوچک میکنند تا دیگر اختلاف زیادی نباشد و اگر اختلافی نباشد دیگر دست و زدن و شروع تغییری نخواهد بود.
رهایی از وضعیت قبل
میخواهم نکتهای را به شما بگویم که لازم است چنددقیقهای از همهچیز دست بکشید و به آن فکر کنید.
خیلی از آدمها با وضعیت فعلی خود زنده میمانند و تا زمانی که بهاصطلاح کارد به استخوان نرسد کاری نمیکنند. شما باید به این فکر کنید که چه زمانی واقعاً نیاز به تغییر خواهید داشت؟
نباید مواردی مثل خواست و آرزو و رؤیا را دخیل کنید. مثلاً بگویید اگر درآمدم نصف شود خرابترین وضع ممکن است. یا اگر همسرم مرا دوست نداشته باشد بدترین وضع است.
حالا ببینید این شرایط کنونی در حال حرکت به کدام سمت است. اگر هرروز با وضع اقتصادی خاص کشور ما و کاری که من در حال انجام آن هستم وضعیت صعودی است یا نزولی؟
ببینید که رابطهای که با همسرتان دارید آیا هرروز در حال رشد و شادمانی است یا چنگی به دل نمیزند؟
باید فکر کنید و برای خود حال و هوای آن اوضاع را تجسم کنید.
اگر زمان بهیکباره تند شود و شما در یکلحظه به آینده بروید چه چیزی در انتظار شما خواهد بود؟ امروز چه چیزی کاشتهاید که در آینده میخواهید برداشت کنید؟
حواستان باشد اصل حرف یادتان نرود داریم دربارهی روزمرگی صحبت میکنیم و یکی از دلایل روزمرگی که ماندن در وضعیت قبل نام داشت و هدف ما خارج شدن از روزمرگی است.
به خود یادآوری کنید که امروزتان نتیجهی تصمیمهای و اقدامات دیروزتان است و فردا نتیجهی اقدامات امروزتان.
برای رهایی از وضعیت قبل دو کاتالیزور وجود دارد که شمارا از وضعیت فعلی رها میکند کلید اول درد و زحمت است و کلید دوم تصور درد و زحمت است.
بعضی از آدمها این توانایی را دارند که بدون چشیدن درد و فقط با تصور آن میتوانند تغییر کنند اما بقیهی مردم با چشیدن واقعی درد تغییر میکنند البته یک دستهی سوم وجود دارد و شما که در حال خواندن این مقاله هستید قطعاً و حتماً از آن دسته نیستید و آن دسته انسانهایی هستند که بههیچوجه تغییر نمیکند و از بین میروند.
بیشتر آدمها با کلید دوم تغییر میکنند. اولین قدم برای اینکه بتوانید به دستهی اول بروید و از آن استفاده کنید آگاهی است که بهراحتی این اتفاق افتاد و شما میدانید که میخواهید جزو کدام دسته باشید. قدمهای بعدی تفکر و تجسم دربارهی آیندهی خود و اطرافیان ما است. از این به بعد باید هر کاری انجام میدهید به آیندهی آن فکر کنید.
دلم نیامد نگویم و میگویم که بهغیراز سه دستهی انسانهایی که به شما گفتم یک دستهی دیگر هم وجود دارند و آن دسته خاصترین و پیشروترین انسانها هستند.
آنها بدون اینکه نیاز به تغییر باشد تغییر میکنند آنها نه نیاز به درد دارند و نه نیاز به تجسم درد. آنها پر میکشند و تغییر میکنند. اگر جزو این دسته هستید به شما تبریک میگویم . شما میتوانید به هرجایی که میخواهید برسید.
باتلاق یا سکوی پرش
هر درد برای ما دو عملکرد را به همراه خواهد داشت اگر با چشیدن درد به ما بربخورد درد میتواند سکوی پرتاب ما باشد.
اما اگر چشیدن درد فقط توقعمان پایین بیاید درد برای ما به باتلاق تبدیل خواهد شد. ما چگونه میتوانیم تغییر کنیم وقتی با یک ضربه به ما برنمیخورد؟
البته درد دو نوع است درد شیرین که یا رنج و درد تلخ یا زحمت. منظور ما از دردهمان درد تلخ است.
مثلاً زمانی که ما به باشگاه بدنسازی میرویم بعد از باشگاه بدنمان درد زیادی را متحمل میشود و اینیک درد شیرین است چون ما با این درد در حال رشد هستیم.
اما زمانی که دستمان زخم میشود ما فقط درد تلخ را تحمل میکنیم و رشدی در آن نیست.
سطوح رهایی
اگر انتخاب کردید که میخواهید دردها را به سکوی پرتاب تبدیل کنید باید بدانید که ایستادن روی سکوی پرتاب ترس دارد.
بسیاری از آدمها تصمیم دارند پرواز کنند اما وقتی با ترس سکو روبرو میشوند کار را رها میکنند و نمیدانند که نباید کار را رها کنند بلکه باید خود را رها کنند.
رهایی خود یکلحظه و با یک تصمیم اتفاق میافتد. تصمیمی که یک پروسهی طولانی را پشت خود به همراه دارد.
بههرحال انتخاب با شماست میخواهید خود را رها کنید یا کار را رها کنید
مقدمهی تنهایی
در این قسمت شاید شما کمی تنها شوید شاید هم نشوید.
آدمها ناخودآگاه از آدمهایی که تغییر میکنند خوششان نمیآید چون با دیدن آنها خود را یک شکستخورده میبینند.
البته این همیشگی نیست و این موضوع را میگویم تا آمادهباشید.
برای خود چگونه و چرا میتوانید مسیری بسازید. بدانید که بهترینها سزاوار شماست.
خداوند دوست دارد شمارا یک قهرمان ببیند نه یک شکستخوردهی منزوی پس با توکل بر خدا بلند شوید به بالای سکو بروید و خود را رهای کنید قطعاً شما به آنچه میخواهید میرسید اگر خواسته شما از ته قلب باشد و اگر به خاطر آن تلاش کنید.
خواستهی شما از ته قلب نیست پس شما آن را نمیخواهید و اگر برای آن تلاشی نمیکنید پس خواستهی شما قلبی نیست و نمیخواهید بهای آن را بپردازید.
زمینههای مختلف
به یاد داشته باشید که ممکن است یک نفر درزمینهی شغلی بهراحتی تغییر کند اما درزمینهی روابط خانوادگی تغییرپذیری کمی داشته باشد.
نمیتوان گفت یک نفر کلاً تغییرپذیر است و یا تغییرناپذیر پس حواستان باشد که خود و دیگران را قضاوت نکنید. نیاید خود را در دام تغییرناپذیری گرفتار ببینید.
دلایل بسیاری میتواند در درون ما دخالت کنند تا مسیر تغییر را برای ما کوتاه با بلند کنند.
بهتر است یکچیز کوچک پیدا کنید و تغییر را از آن شروع کنید. در ابتدای کار به دنبال تغییرات اساسی نباشید. فقط لازم است که شروع کنید. پس شروع کنید.