؟ادراکِ شدن یا ادراکِ نشدن
به نظر شما ادراک شدن چیست؟امروزه مشاغل مختلفی وجود دارد که هرکدام تلاش میکنند با ارائه خدمات مناسب به مردم کمک کنند.
بعضی مشاغل ازنظر مردم بسیار مشکل و طاقت فرساست ولی بعضی مشاغل هم ازنظر مردم بسیار آسان است.
دستهی دیگری هم وجود دارد که مردم ادراکشان این است که شاغلین آن شغل هیچ کاری انجام نمیدهند و پول مفت میگیرند.
چه 🙂
شغلهایی مانند فعالیتهای هنری ، بازیگری ، سخنرانی، مشاوره و …
مردم هیچوقت نمیخواهند پشت پردهی این مشاغل را ببینند.
نمیخواهند ببینند که فرایند رسیدن به آن نقطه چگونه است .، این مسیر چگونه طی شده است.
هیچوقت سختیهای مسیر را نمیبینند .نمیبینند که چگونه به آن نقطه میتوان رسید.
شاید دلیل این ندیدنها این باشد که اگر بخواهند پشتصحنهی این فیلم happy_end را ببینند بسیاری از انتخابهای زندگیشان زیر سؤال میرود ،
عدم قبول کردن مسئولیت زندگی و حل نکردن مسائل زندگی و خیلی موارد دیگر .
این تفکر باعث میشود نتوانند و نخواهند این مسیر را کامل ببینند.
ما هم باید ببینیم ادراکمان چگونه است.
ادراکمان قدم گذاشتن بر روی زمین نشدن است و یا بر روی زمین شدن میدویم.
نقطهی صفر سرزمین شدنها از درون خود انسانها آغاز میشود و تا بینهایت ادامه دارد.
انسانهای معمولی مسیری طی نمیکنند و فقط نظارهگرند.
انسانهای موفق از مسیر هموارشدهای استفاده میکنند که دیگران هم پیمودهاند.
و انسانهای ستاره به هرکجا که میخواهند بروند مسیری برایش خواهند ساخت و بههیچوجه محدود به مسیرهای موجود نمیشوند.
آنها درجایی قدم میگذارند که دیگران میپندارند هیچچیز در آنجا وجود ندارد و وقتی این مسیر طی میشود همه حیرتزده او را تشویق میکنند(و البته حال بعضی ها بد میشود).
این گروه همیشه اولاند همیشه قانونگذارند و همیشه مسیر دیگران را آنان تعیین میکنند جهان را میسازند و همیشه بر قلههای فتح نشده قدم میگذارند.
ادراک این ستارگان مانند دیگران نیست . آنان قلبی مطمئن ، ایمانی قوی و ارادهای مستحکم دارند .
ادراکشان این است که نهتنها باید در سرزمین ناشناختهها قدم گذاشت بلکه باید در آسمانش هم به پرواز درآمد.
باید سوزاند موانع را باید ساخت مسیرها را باید صدا زد بهترین را . ادراک شدن چیست؟
دنیای این افراد از درونشان آغاز میشود ، از ادراکشان آغاز میشود و از نوع نگاهشان به جهان هستی.
خودشان را ارزشمند میدانند و تشنهی ارزشآفرینیاند . رفتار و عادتهایشان را خودشان ایجاد کردهاند و از رفتار و عادتهای رایج پیروی نمیکنند .
حرکت…
حرکت میکنند و حرکت میکنند. سکون آنها را خواهد کشت .
آنقدر مسیرها را پیمودهاند که جنسشان از حرکت و تلاش شده است.
حال باید از خود بپرسم که میخواهم تا آخر عمر در غار ادراک محدودم زندگی کنم و یا میخواهم قدم درراه ناشناختهها بگذارم ؟
باید از خودم بپرسم این تمام توان من است؟
و من بر قلهی خودم ایستادم و یا قلههای بسیار بلندتری هم برای صعود وجود دارد؟
حال انتخاب با خودم است
بر اساس ادراک گذشتهام در انتهای چاه تاریک و ترسناک قربانی بودن بمانم و یا بر فراز قلهی مسئولیتپذیری قدم گذارم.
باید حرکت کنم ، موفق شوم و پسازآن همچون ستارهای درخشان در این شب تیره بدرخشم.
باید تلاش کنیم به اداک شدن برسیم