خلاقیت هنری
زمانی که به سینما میرویم و یک فیلم میبینیم ما منتظر چه چیزی هستیم؟آ یا منتظر خلاقیت هنری هستیم؟
یک فیلم به نمایش درمیآید.
بعضیها از آن فیلم خوششان میآید و بعضی دیگر نه.
هرکسی با یک نگاه و با یک زاویهی دید فیلم را میبیند. این موضوع دربارهی تمامی آثار هنری صدق میکند.
یک موسیقی، یک طراحی لباس، یک تابلو نقاشی یک دکوراسیون و … . همهی این موارد برای مخاطب معنای متفاوتی دارد.
یکی از ویژگیهایی که هر هنرمند از آن استفاده میکند تا مخاطب با اثرش ارتباط برقرار کند خلاقیت است.
خلاقیت هنری یک ویژگی جالب و منحصربهفرد است که هر هنرمندی آن را ندارد.
شاید این جمله جملهی سنگینی باشد و بگویید که مگر میشود؟ پایهی هنر خلاقیت است!
در پاسخ باید دو نکته را بگویم :
اول اینکه هر اثر هنری از مسیر خودش خلق میشود.
دوم اینکه در معنای عام کلمهی هنر طیف وسیع و گستردهای است.
خلق مسیر خودش یعنی چه؟
خلق مسیر خودش یعنی هر اثر هنری بنا بر خواستهی هنرمند و بنا بر شرایط و تواناییها به شکل متفاوتی نسبت به اثر دیگری شکل میگیرد.
مثلاً یک تابلوی نقاشی به چند شیوه ممکن است کشیده شود. ممکن است یک اثر ذهنی کشیده شود و ممکن است یک اثر دیگر از روی یک مدل کشیده شود یا ممکن است نقاش اثرش را برای کسی که به او سفارش داده است بکشد و یا ممکن است منبعش یک حس درونی باشد.
حتی در نحوهی اجرا هر هنرمند شیوهی خود را از جرقه تا اجرا پیاده میکند.
پس باید بدانیم که آثار هنری به شیوهی منحصر به خودشان خلق میشوند.
معنای وسیع هنر یعنی چه؟
گسترهی مفهوم هنر به این معناست که آثار مختلف هنری از یک یا چند جنبه خاص هستند.
مثلاً بعضی از آثار هنری اجرای فوقالعادهای دارند.
کسی که میتواند یک چهره را به زیبایی و همانند مدل بکشد یکی از این موارد است. من یک دستهبندی برای خودم انجام دادم سعی کنید ببینید هر اثر هنری در کدام دسته میگنجد.
من نمیگویم که این دستهبندی بینقص و یگانه است اما مطمئنم تا حدودی به شما کمک میکند. حداقل استفاده از این دستهبندی این است بتوانید هر اثری را بهتر تجزیهوتحلیل کنید.
خلاقیت
این گروه آثاری هستند که یک خلق جدید و یک کار متفاوت انجامشده باشد.
مثلاً فیلم خوانندهی جاز در سال ۱۹۲۷ برای اولین بار توانست خود را بهعنوان یک فیلم ناطق مطرح کند.
این فیلم اولین فیلمی است که صدای بازیگر را میشنویم. قبل از این فیلم همهی فیلمها بهصورت صامت و فقط با موسیقی زمینه به نمایش درمیآمدند.
این آثار کم و خاص هستند و متمایز از دیگران خود را مطرح میکنند.
یکی از ویژگیهای بعضی از این آثار این است که جریان ساز خواهند بود. مثلاً همین فیلم خوانندهی جاز کاری کرد که کمکم بقیهی فیلمها ناطق شدند و امروزه همهی فیلمها ناطق هستند.
اجرا
این آثار اجرای فوقالعادهای دارند.
این آثار ممکن است نه خلاقانه باشند و نه ایدهی خاصی داشته باشند.
اما برای مخاطب شگفتانگیزند و واقعاً هم تحسینبرانگیزند چون کاری کردهاند که هرکسی نمیتواند انجام دهد.
مثلاً نقاشیهای هایپر رئال میتوانند از این دسته باشند.
این آثار از مهارت بسیار بالای هنرمند استفاده میکنند. مهارت بالای هنرمند آنقدر زیاد است که بقیهی عوامل را تحتالشعاع قرار میدهد.
ایده
این آثار همانطور که از اسمشان پیداست از یک ایدهی خوب پیروی میکنند.
شاید اجرای فوقالعادهای نداشته باشند اما ارزشمند محسوب میشوند.
فرق این آثار در این است که ممکن است یک خلق جدید نداشته باشیم.
و این آثار در دستهای که درگذشته ایجادشده قرار میگیرد. مثلاً فیلم داستان عامهپسند یک فیلم متفاوت است و ماجرایی خاص دارد.
تارانتینو از چیزهایی که در گذشته بوده است بهخوبی و به شکل متفاوتی استفاده کرده است.
پس نحوهی استفاده از چیزهایی که قبلاً وجود داشته در این مورد اهمیت دارد
معنا
این آثار خاص هستند.
چون نه ربطی به قبل خود دارند و نه ربطی به بعد خود دارند.
این آثار ممکن است همیشه جلوی چشم ما بوده باشد اما تا زمانی که آن هنرمند از آن استفاده نکند یک اثر هنری محسوب نمیشود.
مثلاً آقای جف کونز یک اثر هنری دارد که تشکیلشده است از یک جاروبرقی و سه لامپ مهتابی و این اثر هنری قیمت بسیار زیادی هم در گالریها ارزشگذاری شده بود.
این آثار معمولاً به یکچیز خارج از خود اثر اشاره دارند.
یعنی به معنایی خاص و متعالی اشاره میکنند که بین مخاط و هنرمند به تفاهم میرسد.
ترکیبی
خیلی سخت است بخواهیم آثاری پیدا کنیم که فقط متعلق به یک دسته باشند.
در واقعیت هر اثر به بخشی از این موارد را در خود دارد اما یکی از این موارد برجسته است و به چشم میآید.
نمیتوان گفت که این اثر یا جدید است یا اجرای خوبی دارد یا ایدهی خاصی دارد و یا معنای خاصی.
تلاش هنرمند در این است که تمام این موارد را در حد توان استفاده کند.
آثار هنری به یکی از این موارد متمایل هستند.
اما ممکن است یک اثر هم ایدهی خوبی داشته باشد و هم اجرای خوبی و همزمان معنای خاصی را هم در درون خود داشته باشد.
در این شرایط میتوان به آثار دیگر هنرمند مراجعه کرد تا ببینیم کدامیک از این موارد در دیگران آثار او پررنگتر است.
از این به بعد به هر اثری که نگاه میکنید میتوانید برای خود این دستهبندی را انجام دهید.
اگر خودتان هنرمند هستید به این مسئله فکر کنید که کدامیک از این وجوه در وجود شما قویتر است. و کدامیک را باید تقویت کنید.
یک جدول درست کنید و به هر پارامتر برای آثار قبلی خود نمره بدهید.
اینگونه میتوانید بفهمید که در عمل در کدامیک حرف بیشتری برای گفتن دارید.
پیشنهاد من به شما این است که برای هرکدام از آثاری که میخواهید خلق کنید به این فکر کنید که در کدامیک از این موارد میتوانید بیشتر تمرکز کنید و تمرکز روی هر مورد چه تأثیری در اثر نهایی شما خواهد داشت.
اینکه شما میخواهید درنهایت به چه چیزی برسید بسیار مهم است.
ممکن است یک اثر به اجرای خاصی نیاز نداشته باشد و یا ممکن است یک اثر فقط قرار است شبیه یک اثر دیگر باشد و تمرکز باید روی اجرا باشد.
اینکه شما چه میخواهید خیلی مهم است.