خلق کنیم تا بزرگ شویم.
یکی از ویژگیهای اصلی هنرمندان توانایی خلق کردن است.
هر هنرمند با خلق کردن دنیا را یک قدم به جلو یا عقب هدایت میکند.
هر هنرمند با آفرینش کاری انجام میشود که قبل از آن انجام نشده است.
هر هنرمند هر لحظه یک راه جدید برای پیمودن یک مسیر جدید از درون خود پیدا میکند و با مهارت خود به آن عینیت میبخشد.
برای هر ساختاری که میشناسد طرح جدید در ذهن دارد و برای هر طرح جدید شیوهای نو.
پس هر هنرمند از دو شیوهی اصلی خلق میکند
درون
منظور از درون ذهن و فکر هنرمند است.
ذهن هنرمند با زایش و قدر ت خلق میتواند برای هدفی که دارد یک حس زیبا خلق کند و هر حس زیبا در ابتدا باید توسط هنرمد زندگی شود تا بتواند آن را به خوبی به دیگران نشان دهد.
بیرون
منظور از بیرون تکنیک و مهارت هنرمند است.
تکنیک هر هنرمند مخصوص خود اوست و شاید هر بار به شیوهای جدید آن را انجام دهد.
موردی که حتما باید به آن دقت شود تعادل و تعامل بین دنیای بیرون و دنیای درون هنرمند است.
باید برای هر اثر که خلق میشود رابطهی درستی بین آنها وجود داشته باشد.
یعنی ایده و اجرا باید به اصطلاح به هم بیایند. اگر در یک اثر هنری یکی از آن دو جلو بزند تعادل از بین میرود و شاید این مسئله به کار ضربه بزند.
اگر این تعادل برقرار نشود مثل این است که یک لباس خیلی گشاد مردانه را تن یک کودک کرده باشیم و یا لباس یک نوزاد را تن یک مرد تنومند کنیم هر کدام از این موارد یا مسخره است و یا غیر ممکن.