زنده یا ربات ( خلاقیت کجاست؟)
وقتی در یک سازمان در حال تدریس داستان سازی و خلاقیت بودم برایم سؤال شد که چرا از این سازمان حدوداً پنجاه نفرِ فقط ده نفر علاقهمند به یادگیریاند؟
این آموزشها میتوانست به درد خودشان و کارشان بخورد اما برایشان مهم نبود.
افراد سازمان زمانی که ساعت رأس چهار میشد صف میکشیدند تا انگشت بزنند و بروند.
زندگی خیلی از آنها شبیه یک حلقه است برای آنها حلقهی آرامش و آسایش است. اما من اسمش را میگذارم حلقهی مرگ کسانی که هیچ تلاشی برای شکستن تکرار روزمره نمیکنند. آنها با خلاقیت بیگانهاند.
دلیل من برای اینکه اسمش را میگذارم حلقهی مرگ این است که این آخرین حلقه برای زندگی کردن است و هیچ(خیلی اندک) رشد و تجربهی جدیدی در آن وجود ندارد. اسمش حلقهی مرگ است چون آخرین تکهی تکراری زندگی است.
بعضیها از این دوران جان سالم به سر میبرند یعنی بدون خراب شدن این حلقه به دیار باقی میشتابند.
اما بعضیها از این حلقه سالم بیرون نمیآیند و با کوچکترین تغییر زندگیشان دچار مشکل میشود. مثلاً اگر به هر دلیلی دیگر آن شرایط وجود نداشته باشد
ممکن است از بین برود، یا با جایی تلفیق شود و یا تعدیل نیرو سبب دگرگونی شود.
خیلیها در این شرایط گرفتارشدهاند چون از قبل به فکر نبودند. خیلیها حلقهی مرگشان را دائمی تصور میکردند. اما این حلقه گاهی بیرحم است و به کسی رحم نمیکند.
شما اگر در این شرایط بودید چه میکردید؟
اگر همهی شرایط خارجی تغییر کند زندگی شما چه میشود؟
زندگی شما در حال حاضر چگونه است؟
اصلاً چرا باید این حلقه را به هم زد؟
شما زندهاید یا ربات؟
چند لحظه به زندگی خود نگاه کنید که زندگی شما به تکرار افتاده است یا روی نمودار هستید؟
شاید بپرسید نمودار چیست؟
نمودار مسیر رشدی است که ما روی آن حرکت میکنیم.
نمودار ممکن است با سرعت زیادی صعود کند و یا ممکن است با سرعت کمی صعود کند.
اما نمودار برای کسانی که در حلقهاند یک خط صاف و افقی است که هیچ صعودی در آن وجود ندارد.
برگردیم به اصل مطلب. شما روی نمودار هستید یا داخل حلقه؟
اگر داخل حلقه هستید، پس شما در حال تکرارهای متوالی یک قسمت از زندگی هستید.
من به شما تسلیت میگویم همانطور که چند سال پیش به خودم تسلیت گفتم.
برای اینکه بتوانم دقیقه بگویم منظورم چیست باید داستانی بهصورت خلاصه برای شما تعریف کنم.
یک روز که در حال کار کردن طبق بقیهی روزها بودم ناگهان فهمیدم که همکارم را اخراج کردند این در حالی بود او کیفیت کارش از من بیشتر بود و تجربهای که داشت. حدود ده سال از من بزرگتر بود. آن زمان من در قید پول نبودم اما این تلنگری بود برای من که اگر با من این کار را بکنند من باید چه کنم.
اولین فکری که به ذهن آدم میآید استخدام رسمی شدن در یک سازمان است. اما آیا حاضرم یکعمر در یک سازمان بمانم با مزایای مشخص؟
نکتهی مهم این تلنگر بود و اینکه یک ماه آینده را با نهایت توان کارکردم و بعد من به آنها گفتم که من دیگر نمیآیم همانطور که پیشبینی میکردم آنها مخالفت کردند و به شیوههای مختلف مثل دو برابر کردن حقوق سعی در راضی کردن من داشتند و ازقضا من دیگر با آنها دیگر قراردادی نداشتم و با یک خداحافظی دیگر به آنجا بازنگشتم. چون نمیخواستم در حلقهی مرگ گرفتار شوم.
شاید کسی بگوید که عقل من کم بوده و اشتباه کردم، مثل بعضی از اطرافیان من.
اما باید بدانیم که مدل فکری ما باهم متفاوت است. چون نمیخواستم به ربات تبدیل شوم آنهم ربات دیگران نه ربات امور خودم.
حواستان باشد که منظور من از ربات خوب یا بد نیست. البته که ازنظر من بد است. اما اگر انتخاب شما ربات بودن است من برای شما احترام قائلم و دنیا به رباتهای خوب نیاز دارد.
روی صحبت من باکسانی است که ناآگاهانه ربات شدهاند.
ربات به کی می گن؟
همانطور که گفتم ربات به یک انسان گرفتار در حلقه میگویند که برای ما همیشه ممکن است در آن بماند.
ربات به کسی میگویند که برایش فرقی نمیکند چهکاری انجام دهد و در یک فضای کاری هر کاری را تا ابد انجام میدهند .
ربات به کسی میگویند که بهراحتی میتواند روی علاقهاش پا بگذارد آنهم برای باکیفیتترین و طولانیترین پکیج زمانیاش در طول روز.
ربات به کسی میگویند که سالها یک کار را تکرار میکنند.. یعنی اگر یک کار را بارها انجام ندهند اوضاع از تعادل خارج میشود. پس باید تکرار کنند
ربات به کسی میگویند که چراییها برایش مهم نیست. علتها اهمیتی ندارد و بیشتر نتایج و انتها مهم است
ربات به کسی میگویند که خلاقیت برایش ارزشی ندارد. پیدا کردن شیوهها جدید در اولویت نیست.
ربات به کسی میگویند که آینده را نمیبیند. نه اینکه برایش مهم نیست بلکه توانایی دیدن آن را ندارد
رباتها برایشان تنظیمات یکسان مهم است یعنی شرایط و همهچیز طوری باشد که مثل قبل باشد. چون درگذشته با همین شرایط همهچیز خوب بوده.
رباتها شاید روابط برایشان مهم نباشد و زمانی که روابط در حلقه قرار بگیرد اهمیت پیدا میکند.
بسیاری ویژگی دیگر وجود دارد اما همین مقدار میتواند منظور من را شفاف کند.
حالا از خودتان بپرسید که ربات هستید یا نه؟
البته من به بدترین و دردناکترین شکل ممکن موارد را بیان کردم و شما ببینید که آیا به این موارد نزدیک هستید یا نه؟
آدم زنده کیست؟
زندهبودن ویژگی منحصربهفردی است. یادمان باشد که ربات بودن و زندهبودن صفر یا یکی نیست بلکه یک طیف است که میزان زندهبودن ما را مشخص میکند.
ویژگیهای زندهبودن کمی متفاوت است در خیلی از موارد بههیچوجه برعکس ربات بودن نیست.
زندهبودن سخت است چون مثل یک رودخانهی خروشان است که اگر آبی جریان نداشته باشد دیگر زندهبودن معنایی ندارد.
زندهبودن همراه با تغییر است. تغییر یکی از دردناکترین مواردی است که وجود دارد
زندهبودن همراه با ترس است. ترسهای مختلفی مثل ترس از شکست و یا ترس از موفقت در این طرز فکر موج میزند.
زندهبودن فکر میخواهد. فکر کردن یکی دیگر از کارهای سخت است که هرکسی حال و توان آن را ندارد و دائم باید بافکر کار خود را پیش ببریم و هیچچیزی از قبل مشخص نیست
زندهبودن خلاقیت میخواهد. شما باید در این مسیر بهصورت همیشگی در حال خلق گرایی مثبت باشید که همان خلاقیت است. شما باید به دنبال راهحل جدید در راستای بهبود داشته باشید. این ویژگی بسیار مهم است و وزن زیادی در زندهبودن دارد.
زندهبودن ابهام دارد.اگر من کارمند باشیم میدانم که باید فردا از ساعت ۸ تا ۱۶ باید آنکارهای مشخص را انجام دهم و هیچچیزی نامشخص نیست. اما اگر من در مسیر زندهبودن باشم باید خودم تکتک لحظات را بسازم و هیچچیزی مشخصی نیست. بسیاری از آدمها از ابهام متنفرند و آنها را آزاد میدهد. اما انسانهای زنده را یا آزار نمیدهد یا آنها در برابرش مقاومت میکنند.
اما…
بههرحال اگر میخواهید زنده باشید باید بهای زندهبودن را بپردازید و این در حالی است که ربات بودن هم بهای خود را دارد. این شما هستید که انتخاب میکنید میخواهید چگونه به زندگی خود ادامه دهید.
نکتهی جالب اینجاست که من کارمندان زیادی را دیدهام که در محل کار خود ربات هستند اما وقتیکه پایشان را از محل کار بیرون میگذارند با تمام قوای خود زندهاند.
حلقهی مرگ به آنها آسیب نمیزند و در مسیری که مشخص کردهاند در حال حرکتاند و روی نمودار صعود قرار دارند.
نکتهای که باید به آن اشاره کرد این است که شما نباید برای خود محدودیتی قائل باشید.
اگر شرایط و محیط را بهانه میکنید شاید ربات هستید.
همیشه سعی کردم ربات نباشم ولی اوضاع اجازه نمیدهد
سپاس از شما
باید تمام تلاشمان را بکنیم
تلنگرهای مفیدی بود. ممنون
امیدوارم از ربات و قالب ذهنی ام خارج بشم.
تمرین میخواد استاد.
سپاس
قطعا شما میتوانید
باید کم کم این کار را انجام داد