ظرف تمیز ذهن
امروز یکی از دوستانم داشت هی به یک نفر فحش میداد. چند بار گفتم فحش نده ولی ادامه میداد. گفتم چرا داری بهش فحش میدی؟
گفت آخه فلان کارو کرده.
گفتم خوب تو چرا فحش میدی؟
گفت آخه آدم بدی
گفتم خوب تو چرا فحش میدی
گفت گفتم دیگه چرا فحش میدم؟
گفتم اون آدم بد و فلان کار هم گرده ولی تو چرا فحش میدی؟
تو چرا ظرف خودت را آلوده به بدی او میکنی؟
چرا میخواهی بخشی از خطای او را به خودت آغشته کنی؟
دوستم فکر کنم که نفهمید من چی میگم و ول کرد رفت اما میخواهم اینجا دربارهاش بنویسم.
میخواهم بنویسم که چرا ظرف تمیز خود را آغشته به بدی دیگران میکنیم
چرا اصرار داریم از بدی دیگران ما هم سهمی برداریم
اولین تغییری که با دیدن یکچیز بد ایجاد میکنید چرا ضربه به خودتان است
وقتی میبینیم که یک نفر یک کار بد دربارهی ما انجام داده است چرا ظرف خودمان را کثیف میکنیم.
توجه ما به آن موضوع و اهمیت دادن به آن یعنی صفحهی سفید ذهنت را با لجن کثیف کردن.
اگر یک نفر به من فحش داد چرا من هم باید فحش بدهم؟
اصلاً چرا باید توجه کنم؟
شاید خیلیها بپرسند که بزاریم همینجوری برن؟
شما دوتا انتخاب دارید
یکی اینکه به او توجه کنید و به او فحش دهید و صفحهی سفید ذهنتان را به لجن بکشید
راه دیگر این است که به او توجه نکنید و صفحهی سفید ذهنتان را برای انجام کارهای مهم تمیز و سالم نگهدارید.
شما باید انتخاب کنید که حال او را گرفتن برایتان ارزش بیشتری دارد یا سلامتی روان خودتان برای انجام کارهای مهم زندگی؟
این وسوسهها همهجا با ما میآید
ممکن است به سراغ دستگاه خودپرداز بروید و ولی او به شما پول ندهد.
شما اعصاب خودتان را خراب میکنید یا به دنبال یک خودپرداز دیگر میگردید؟
این انتخابهای ساده و ریز در زندگی ما میتواند در انتهای روز کیفیت ما را تعیین کند.