یاد بگیریم ادامه بدیم
امروز میخواهم دربارهی اینکه ادامه بدیم صحبت کنم. امروز سرگرم یک بازی کامپیوتری بود به اسم دارک سولز ۲.
یک بازی خاص و سخت.
پایهی این بازی سخت بودن آن است.
البته مقالهای دربارهی این بازی نوشتهام که به زودی منتشر خواهم کرد.
به یک جای سخت بازی رسیدم. به یکی از غولهای بازی رسیدم.
هر بار که میرفتم سمتش میمردم.
البته رسیدن به غول خودش داستانی جدا داشت.
به هر سختی که بود میرسیدم و میمردم.
این بازی یک قانون اصلی دارد.
قانون :
یک بار دیگر امتحان کن.
اگر نشد:
یک بار دیگر امتحان کن
اگر بازهم نشد:
یک بار دیگر امتحان کن
این قانون این بازی است.
کمی فکر کردم و دیدم که زندگی نیز به همین شکل است.
ادامه دادن را به ما یاد ندادهاند.
اگر کاری میخواهیم انجام دهیم و نتوانیم سریع ناامید میشویم.
به خودمان میگوییم که این کار به ما نیامده است. من مال این کار نیستم. برم سراغ یک چیز دیگر.
در مدرسه بعد از دوازده سال به ما نتوانستهاند که این قانون سادهی زندگی را یاد بدهند.
قانون ادامه دادن.
اگر در مدرسه کسی نمرهاش در یک درس کم بود به او میگفتند که استعداد نداری.
البته همهجا اینطور نبوده اما در بیشتر موارد اینطور بوده است.
درس بدون زندگی به چه درد میخورد؟
در مدرسه یک جوری با ما برخورد میکردند که انگار قرار است بعد از تحصیلات ما را تاکسیدرمی کنند و نگهدارند.
جوری رفتار میکردند که انگار قرار نیست بعد از مدرسه زندگی کنیم.
حالا که قرار بود همه را یکی کنند و بچههای بیگناه را قالب بزنند، حداقل یک قالب درستوحسابی انتخاب میکردند.
کاری با این حرفها ندارم نمیدانم چرا بحث عوض شد.
نکتهای که باید به آن توجه کنید این است که باید ادامه دهید و ادامه دهید.
گاهی مسیر مستقیم است و ادامه دادن یعنی ادامهی مسیر
گاهی ادامه دادن سربالایی است مثل کوه و ادامه دادن یعنی از اول شروع کردن.