تربیت‌کردن توجه: فیلتر کردن، تمرکز کردن، متوجه شدن و قصد کردن

تربیت‌کردن توجه: فیلتر کردن، تمرکز کردن، متوجه شدن و قصد کردن

تیم فریس[۱] این موضوع را کلید موفقیت خود می‌داند و در این باره بسیار نوشته است و پادکست ساخته است. در گزارش مراسم سالانه‌ی مهارت‌های مورد توجه جهانی[۲] ۲۰۱۹، شرکت لینکداین[۳] این مهارت را به عنوان یکی از ۵ مهارت برتری که کارگزاران بیشتر از همه می‌جویند دانست:

توانایی الویت دادن و متمرکز کردن توجه برای مدیریت زمان کارآمد

مقاله‌ی اخیری در سایت فوربس[۴] نکته‌های اصلی (هنجار هایی در فضای توصیه‌هایی برای عملکرد بهتر) که با عقل جور در می‌آیند و در این باره کمک می‌کنند را مشخص کرده است:

  •    یاد بگیرید نه بگویید. ما نیاز داریم چیزهایی را که حواسمان را از آنچه می‌خواهیم، پرت می‌کنند از زندگیمان حذف کنیم.
  •    یاد بگیرید الویت بندی کنید. متوجه باشید که همه‌ی وظایف یکسان طراحی نشده‌اند.
  •    حواس‌پرتی‌ها را حذف کنید. زمانی که چیزهای زیادی توجه شما را می‌طلبند، هر کاری لازم است بکنید تا حواس‌پرتی‌ها را حذف کنید و بر کار در حال انجام تمرکز کنید.
  •   به جای اینکه چندکار را همزمان انجام دهید در هر زمانی به یک کار مشغول باشید. شما باید در هر زمان بر روی یک کار عمیقا تمرکز کنید تا بتوانید واقعا پیشرفت کنید.
  •    استراحت کنید تا دوباره انرژی بگیرید. هرچند که استراحت در خلاف عملکرد بهتر بنظر می‌آید، تنظیم کردن زمان‌های فراغتی در طول روز دارای اهمیت می‌باشد.

توجه و هوش

تحقیقات وجود رابطه‌ای تنگاتنگی بین توجه و هوش عمومی را تایید می‌کنند.

متخصص آمار چارلز اسپیرمن[۵] در دهه‌ی ۱۹۰۰ اولین شخصی بود که نشان داد نمرات تست‌های هوش مختلف یک فاکتور کلی هوش را نشان می‌دهند، فاکتور جی[۶] یا جی اسپیرمن[۷].

 

شاید بسیاری از شما ندانید که اسپیرمن پیشنهاد داد که شاید ظرفیت توجه منبع اصلی جی باشد.

توجه منبعی است که هر فرد فقط مقدار مشخصی از آن دارد. ماتیو کرافورد، دانشگاه ویرجینیا[۸]

این دنیا پر از صداهای ناهنجار و حواس‌پرتی‌هاست. همچنان که محتواها بسیار زیاد شده‌اند و در لحظه در دسترس ما هستند، ظرفیت توجه شما تبدیل به فاکتور محدود کننده‌ی میزان اطلاعاتی که که مغزتان می‌تواند پردازش کند، تبدیل می‌شود.

همانطور که برنده‌ی جایزه نوبل و اقتصاددان و روانشناس هرب سیمون[۹] گفته است، اگر باهوش باشیم، توجهمان را در میان تمام اطلاعات فراوانی که می‌خواهند آنرا مصرف کنند، به طرز کار آمدی تقسیم می‌کنیم. مغز پردازشگر ما باید از ظرفیت توجه محدود ما استفاده کند تا اطلاعات مهم یا ارزشمند را از دریای وسیع اطلاعاتی که ما را احاطه کرده‌اند، فیلتر کند.

 

 

تعاریف متعدد هوش توسط محققان این حوزه، ارتباط بین هوش و توجه را مشخص می‌کنند:

هوش قدرت یافتن سریع راه‌حل کافی در چیزی که یک فضای بزرگ جستجو می‌نماید، می‌باشد. دی.لنات و ای.فینبام[۱۰]

ظرفیت درک مفاهیم، سرعت عمل، بازه یا انعطاف‌پذیری یا ارتباط‌دادن …. بازه‌ی توجه، سرعت هوشیار بودن در پاسخ دادن. اف. ان. فریمن[۱۱]

هوش توانایی استفاده‌ی حداکثری از منابع محدود برای رسیدن به اهداف است. ار. کورزویل[۱۲]

فضای توجه-عزم

این تعاریف بر روی راه‌حل‌ها، پاسخ‌ها و اهداف تاکید دارند. استفاده‌ی بهینه از توجه برای کمک به عزم‌هایمان برای بهبود تصمیم‌هایی که می‌گیریم و اعمالی که انجام می‌دهیم، در قلب باهوشی، سازش‌پذیری، استقلال و موفقیت قرار دارد.

در تقاطع توجه و عزم، رشد و یادگیری بزرگی اتفاق می‌افتد. زمانی که در این فضا قرار می‌گیرید، آنچه که مشاهده می‌کنید و بعد بر اساس آن عمل می‌کنید، می‌تواند موجب پیشرفت چشمگیر کارتان شود. امی بلاشکا، فوربس

 

 

توجه یعنی چگونه اطلاعات را فیلتر می‌کنید. عزم یعنی چگونه به وسیله‌ی تصمیم‌هایتان به آنچه که می‌خواهید پایبند می‌شوید. در واقع عمل محور است و نیازمند شفافیت هدف.

تمرکز و حضور ذهن: مسلط بودن به کار

دانایی نسبت به اینکه که چگونه ظرفیت توجه محدود خود را مدیریت کنید ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم روان کار کردن یا مسلط بودن به کار[۱۳] (یک وضعیت ذهنی که در آن فردی که کار را انجام می‌دهد کاملا غرق در احساس تمرکزی پرانرژی می‌باشد.) دارد. ظرفیت توجه معیاری برای هردوی این دو موضوع می‌باشد:

  1.  توانایی شما برای اینکه بتوانید کاملا انتخابی و متمرکز از زمان و انرژیتان استفاده کنید و آنها را در جهت اهدافتان قرار دهید.
  2.  توانایی شما برای اینکه به اندازه کافی باز و پذیرا باشید تا بگذارید حالات جایگزین و یا حتی گاهی بهتر، خود را نشان دهند.

اگر بخواهیم با زبان حل مسئله این را تعریف کنیم می‌شود ایجاد کردن محیطی که در آن شما هم بر کاری که در حال انجامش هستید با کم‌ترین مزاحمت کاملا متمرکز هستید و هم با حضور ذهن پذیرا هستید، در اینصورت نه تنها احتمال دستیابی به اهدافتان بیشتر می‌شود، بلکه احتمال مشاهده‌ی چیزهایی که دیگران ممکن است از دست بدهند هم بیشتر می‌شود، یعنی الگوها، خطاها یا موقعیت‌های جدیدی برای یافتن راه‌حل‌ در فضاهای جستجویی که روزانه با آنها برخورد دارید.

برای مثال:

  • شما در حال حل سوالات تمرینی برای یک آزمون هستید و چون در فضای توجه قرار گرفته‌اید (یعنی تعادل پذیرایی و تمرکز) متوجه تیپ سوالات تکراری (و در نتیجه قابل پیش‌بینی) می‌شوید.
  • شما سعی می‌کنید یک مهارت جدید را فرا بگیرید و با توجه کردن متوجه می‌شوید که دائما یک خطا را انجام می‌دهید (برای مثال در زمان بندی) و این سرعت یادگیری شما را افزایش می‌دهد.
  • در کار شما الگویی از مشتریان را متوجه می‌شوید که به طرز غیرارادی و خاصی عمل می‌کنند، و این به شما ایده‌ای برای بازار کار جدیدی می‌دهد.
  • در حین بررسی مجدد حساب‌ها با یک خطای حساب‌داری روبرو می‌شوید، و این برای شرکت مقدار زیادی پول حفظ می‌کند.

 

تاب‌آوری ذهنی

این نرم‌افزار دو انتخاب برای تمرین دارد: خنثی و احساسی. تمرین احساسی، از محرک‌های احساسی استفاده می‌کند تا تاب‌آوری ذهنی را بر اساس توجه تمرین دهد. این گزینه زمانی خوب است که شما اضطراب دارید یا سطح انرژیتان پایین است یا اینکه صرفا می‌خواهید تمرینات توجه خود را به دستگاه کناره‌ای[۱۷] گسترش دهید تا در حین حواس‌پرتی‌های احساسی آرام و متمرکز باقی بمانید.

توجه پایدار

تمرکز جی توجه پایدار را تمرین می‌دهد. یعنی توانایی متمرکز ماندن در یک دوره‌ی زمانی طولانی بدون اینکه ذهن به چیزهای دیگر فکر کند. توجه پایدار می‌تواند به دو قسمت تقسیم شود:

·        تمرکز: توانایی متمرکز ماندن بر روی یک کار برای زمان‌های طولانی با وجود وسوسه‌های حواس‌پرتی.

·        حضورذهن: توانایی تشخیص یا متوجه چیزی شدن زمانی که کاهش توجه یا خارج شدن از فضای کار با تسلط شایع است. این در واقع نوعی از حضورذهن است که توجه در موقعیت‌های حوصله‌سربر و یکنواخت، آماده و تازه باقی می‌ماند.

نتایج این تمرینات در طولانی مدت باید به شما کمک کنند تا در مسیر افزایش ظرفیت توجه خود در فصای کار با تسلط باقی بمانید.

[۱] Tim Ferriss
[۲] Global Talent Trends
[۳] LinkedIn
[۴] Forbes
[۵] Charles Spearman
[۶] g factor
[۷] Spearman’s g
[۸] Matthew Crawford, University of Virginia
[۹] Herb Simon
[۱۰] D. Lenat and E. Feigenbaum
[۱۱] F. N. Freeman
[۱۲] R. Kurzweil
[۱۳] In the zone: اصطلاحی است که معادل فارسی ندارد به معنی با مهارت زیاد و به راحتی کار را انجام دادن
[۱۴] gFocus
[۱۵] neuroplasticity
[۱۶] Princeton’s Neuroscience Institute
[۱۷] Limbic system
4.9/5 - (7 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *